در میکده مست و رند و قلاش


همصحبت عاشقان او باش

هر نور که دیده یا بد از دل


در پای خیال عشق او باش

ای عقل تو زاهدی و ما رند


عاقل چه کند حریف قلاش

ظاهر جامیم و باطنا می


صورت نقشیم و معنی نقاش

معشوق خودیم و عاشق خود


گفتیم حدیث عشق خود فاش

می نوش ز جام ساقی ما


سرمست چو چشم یار خوش باش

من بندهٔ سیدم که دایم


مست است و حریف و رند و اوباش